سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شروعی بر ادامه زندگیTakvin

با عرض سلام خدمت دوستانم

وقتی بعد از 4.5 سال مجدد به وبلاگت که متروکه ماندی سری میزنی و می بینی که هنوز سرپاست و رمرش رو فراموش نکردی ! و با کمال تعجب برات باز میشه! خودت جا میخوری!!

راستی تو این 4.5 سال چه اتفاقهای مهمی در دنیا و در زندگی شخصی خودمون افتاده که واقعا باور کردنی نیست !

هیچ وقت برای این تورم موجود آماده نبودم و 1 درصد هم احتمال این اوضاع آشفته تورم و اقتصاد رو نمی دادم و خدا خدا می کردیم که حسن روحانی تموم بشه تا 1400 و خلاص بشیم اما تموم شد اما اثرات ویرانگر دولتش همچنان بر شانه های کشور سنگینی می کنه و تا حالا حالا ها با ما هست و عملا جز امید به آینده بهتر ( که سالهاست به آن دلخوشیم و خود را فریب داده ایم ) کاری دیگه از دستمون بر نمیاد!

 

راستی باورم هم نمیشد که اسراییل روزی کمر به نابودی غزه ببنده و وحشیانه دست به تخریب نظامی غزه بزنه و خون 25000 نفر آدم را در سال 2023 و 2024 مثل آب خوردن به زمین بریزه! باورم نمیشد که روی بده اما رخ داد 

 

هنوز هم دنیا چیزهای جدیدی برای شوک زده کردن ما رو خواهد کرد .... وقایع چنان سریع رخ میدن که منتظر سالها نمی مونن و سرعت اتفاق های شوک آور به ماه و حتی هفته و روز رسیده!

 

با تمام مشفله هایم امیدوارم برسم گاهی به اینجا سر بزنم..... موفق باشید در پناه الطاف حق



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در سه شنبه 102/11/3ساعت 11:47 صبح توسط تکوین
    نظرات دیگران()

    گرفته بی تو دلم از تمام انسانها

    و سرنهاده به آغوش این خیابانها

     

    اسیر گشته ام اینجا به چارچوب زمین

    شبیه یک گل تنها به قاب گلدان ها 


    و چشمهای قشنگت هنوز پیدا نیست

    بگو عزیز که آیا شکست پیمانها؟........



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در پنج شنبه 98/2/19ساعت 3:20 عصر توسط تکوین
    نظرات دیگران()

     به تلافیِ آن همه بیداد
    که دلت یاد من نمی افتاد

    می شوم من مسافر ابدی
    رو به تقدیر و هرچه باداباد....

    شعر از خودم است



  • کلمات کلیدی : شعر، مسافر ابدی
  • نوشته شده در شنبه 94/10/26ساعت 5:21 عصر توسط تکوین
    نظرات دیگران()

     

    مدتی است که مطلبی به روز نکرده ام. راستش به خاطر عدم دسترسی ام به اینترنت بوده است. مخصوصا که امسال در توابع شهر نودژ شهرستان منوجان ساکن بوده ام و حتی این پست را هم مدیون اینترنت GPRS همراه اول هستم! من ضمن صحبت با همکاران یکی دو مطلب جالب را شنیده ام که جهت آگاهی شما و نیز تجربه ای جدید برای علاقه مندان در این پست قرار می دهم.

    دو تجربه جالب و عجیب پزشکی:

    1- خارج کردن سوزن از دستگاه گوارش بیمار بدون هیچ گونه جراحی!

    این ماجرا به گذشته ای نسبتا دور بر می گردد. پسری سوزنی را می بلعد.و همه دکترها ضمن گرفتن عکس از بیمار، تنها راه را جراحی بدن بیمار می دانند. مادر پسرک که گویا نمی خواسته پسرش به این عمل تن دهد، به دکتری دیگر مراجعه می کند و آن دکتر مدعی می شود حاضر است بدون جراحی و تنها با خوراندن غذای مخصوص به پسرک سوزن را خارج کند!
    پیشنهاد دکتر این بود: مقدار زیادی پنبه بهداشتی فراهم کنید، پنبه ها را به صورت قطعه قطعه درآورید، کاملا با ماست مخلوط کنید و به صورت لقمه به لقمه تا جایی که می تواند بخورد به جای غذا به او بخورانید!و غذای دیگری به او ندهید و این کار را تا سه روز انجام دهید و البته مدفوع پنبه ای! پسرک را هم بررسی کنید تا نتیجه مشخص شود!
    این طبابت عجیب در دو یا سه روز جواب می دهد و سوزن از دستگاه گوارش پسرک به درون پنبه های ماستی گیر کرده و به صورت مدفوع خارج می شود!

    2- جلوگیری از قطع دست نوزاد در حال تولد!

    در ماجرایی دیگر، حین زایمان زنی، ابتدا دست نوزاد از رحم مادر خارج می شود در صورتی که می بایست سر نوزاد ابتدا خارج شود. تلاش برای فروبردن دست نوزاد به داخل ناموفق می باشد و اتفاق نظر دکترها بر این قرار می گیرد که چاره ای جز قطع دست نوزاد نیست!
    زن که گویا این حرفها را هم ضمن درد زایمان می شنیده است و اعتقاد زیادی به تجربه مامای محلی داشته، به اصرار می خواهد که از مامای محل خودشان! هم برای حل مسأله کمک بگیرند که مانع از قطع دست نوزاد شوند. این خواسته را نمی پذیرند اما برای اینکه اصطلاحا از سروصدای زن بکاهند، از شوهر می خواهند که اگر امکانش هست ماما هم حاضر شده و نظری بدهد. اتفاقا مامای محلی در دسترس بوده و به سرعت حاضر شده و در کمال تعجب حاضران و پرستاران و دکترها می گوید که مسأله قابل حل است!
    ابتدا به سراغ یخچال رفته، قطعه یخ کوچکی از سردخانه برمی دارد،‌سپس سراغ نوزاد رفته، دست مشت شده او را باز کرده و به صورت ناگهانی یخ را در دست او قرار می دهد، دست نوزاد طبق عادت مشت می شود و ناگهان به سرعت به داخل رحم فرو می رود!
    جمع با تعجب به این صحنه نگاه می کنند. پس از مدتی نوزاد به صورت طبیعی متولد می شود.
    علت این بوده است که مامای محلی می دانسته که نوزاد نسبت به چنین رویدادهایی عکس العملی طبیعی دارد و دست خود را عقب می کشد.

     راستی نظر شما درباره این موارد چیست؟

     



  • کلمات کلیدی : دو تجربه جالب و عجیب پزشکی
  • نوشته شده در پنج شنبه 91/4/8ساعت 3:0 عصر توسط تکوین
    نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    4.5 سال بعد!....
    گرفته بی تو دلم از تمام انسانها....
    مسافر ابدی - شعر
    دو تجربه جالب و عجیب پزشکی
    [عناوین آرشیوشده]